شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات شهید علی اصغر خنکدار

<1>
بچه ها من کربلا رامی بینم !( از خاطرات شهید علی اصغر خنکدار )

بچه ها من کربلا رامی بینم !( از خاطرات شهید علی اصغر خنکدار )

علی اصغر خنکدار در هنگام وداع، بلباسی را در آغوش گرفته بود و رهایش نمی کرد. در بین خداحافظی بچه ها، وداع آن دو نفر از همه تماشایی تر بود
دقائقی قبل از عملیات والفجر8، علی اصغر چهره ای متفکرانه به خود گرفته بود. وقتی قایق ها بسمت فاو حرکت کردند ادامه مطلب ...

لباس نو ( از خاطرات شهید خنکدار )

لباس نو ( از خاطرات شهید خنکدار )

اصغر در روز عروسیش حتی يک دست لباس نو هم نخريد. كاپشنی هم که پوشیده بود، برای رفيقش بود. كفشش هم اصلاً معلوم نبود برای كیه. ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد