شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

قفسه کتاب ( از خاطرات شهید رسول خلیلی )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
قفسه کتاب ( از خاطرات شهید رسول خلیلی )
اتاقش یک قفسه کتابی داشت که دیگر جوابگوی حجم کتاب‌هایش نبود.
پیشنهاد دادم که در اتاقش یک کمد دیواری درست کند تا بزرگتر باشد،
به همین منظور قفسه کتاب را خالی کرد و کتاب‌ها چند ماهی در گوشه اتاق جمع‌آوری شده بود.
من یک روز به شوخی به او گفتم که اگر برایت اتفاقی بیفتد، اینجا می‌خواهیم مراسم برگزار کنیم، اینطوری که نمی‌شود؛
کمد را درست کن و این کتاب‌ها را از روی زمین جمع کن.
همان روز رفت و سفارش طبقات کمد را داد و تا صبح در حال اندازه‌گیری و نصب طبقات آن بود.
فرش اتاقش را هم شسته بود. پسرم مهیای رفتن بود.

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد