شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خرید عروسی ( از خاطرات شهید ناصر کاظمی )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
خرید عروسی ( از خاطرات شهید ناصر کاظمی )
یک آینه کوچک خریدیم ، یک حلقه هزار تومانی و به

اصرار مادرش یک انگشتر سه هزار تومانی ؛ و سراغ چیز دیگری

نرفتم . این شد خرید من . اما ناصر را هر کار کردیم نیامد.

گفت : " من خریدی ندارم . کت و شلوار که هیچ وقت نمی پوشم،

حلقه هم که دست نمی کنم ؛ پس دیگر خریدی نداریم .

ولی ما دست بردار نبودیم . با برادرم رفتیم برایش شلوار و بلوز و پلیور خریدیم

چیزهایی که می دانستم می پوشد .

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد