شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات جهاد

<1>
زندگی با یه جهادگر (از خاطرات شهید رضوی )

زندگی با یه جهادگر (از خاطرات شهید رضوی )

قبل از عقد گفت((تو زندگی باید صبور باشی٬زندگیت باید رو دوشت باشه٬از این شهر به اون شهر.زندگی با یه جهادگر یعنی همین.جنگم نبود من یه جا بند نمی شدم ادامه مطلب ...

تو چه کسی هستی که این آیه برایت آمد؟ ( از خاطرات  شهید شیخی )

تو چه کسی هستی که این آیه برایت آمد؟ ( از خاطرات شهید شیخی )

هم تو امتحان استخدامي بانك قبول شده بوديم و هم جهاد سازندگي .
خيلي دودل بوديم . ماشاءالله گفت مي ريم استخاره مي كنيم. دو نفري رفتيم پيش حاج غفوري براي استخاره.. ادامه مطلب ...

هر دفعه با یک ترفندی ( از خاطرات شهید مرحمت بالازاده )

هر دفعه با یک ترفندی ( از خاطرات شهید مرحمت بالازاده )

خیلی قاطع و پیگیر بود. تصمیمش را گرفته بود. می‌گفت: "هر طور شده باید به جبهه بروم؛ مگر در نهج البلاغه نخوانده اید: جهاد یکی از درهای بهشت است. من باید به جبهه بروم."  ادامه مطلب ...

حوصله ام سر رفته! ( از خاطرات شهید خرازی )

حوصله ام سر رفته! ( از خاطرات شهید خرازی )

دکتر چهل و پنج روز بهش استراحت داده بود.
آوردیمش خونه. عصر نشده گفت: بابا حوصلم سر رفته...! ادامه مطلب ...

غبطه رهبری به یک شهید ( از خاطرات شهید نواب )

غبطه رهبری به یک شهید ( از خاطرات شهید نواب )

براي آخرين بار وقتي مي خواست عازم بوسني و هرزگوين شود تا به مسلمانان مظلوم آن ديار كمك نمايد، محضر مقام معظم رهبري رسيد.  ادامه مطلب ...

مردم که به چنین فردی زن نمی دهند ( از خاطرات شهید میر افضلی )

مردم که به چنین فردی زن نمی دهند ( از خاطرات شهید میر افضلی )

خیلی به او اصرار کردم تا داماد شود. گفت: باشه بی بی، هر چی شما بگویی، فقط می خواهم خانواده ی خوبی باشند و با جبهه رفتن من مشکلی نداشته باشند. ادامه مطلب ...

کاش میشد منهم با تو به جبهه بیایم

کاش میشد منهم با تو به جبهه بیایم

آمده بود مرخصی.  داشتیم درباره منطقه حرف میزدیم.  لابه لای صحبت گفتم :کاش میشد من هم به همراهت به جبهه بیایم! ادامه مطلب ...

تا جنگ هست مجالی نیست ( از خاطرات شهید حجازی فر )

تا جنگ هست مجالی نیست ( از خاطرات شهید حجازی فر )

پس از تبادل نظر با خانواده جهت انجام تكاليف شرعي، به شهيد عزيز پيشنهاد ازدواج كردم ولي وي از پذيرفتن اين پيشنهاد امتناع نموده، وقتي با اصرار شديد بنده مواجه شد، ... ادامه مطلب ...

شرمنده شهدا نشوید ( از خاطرات شهید قاسم میر حسینی )

شرمنده شهدا نشوید ( از خاطرات شهید قاسم میر حسینی )

گفتند قرار است آقايي به اسم «ميرحسيني» براي سخنراني بيايد. مي گفتند از فرماندهان سپاه است. زنگ دوم بود که آمد. به صف شديم، اصلاً به هيکلش نمي خورد که فرمانده باشد. ... ادامه مطلب ...

بدون قلب هرگز ...

بدون قلب هرگز ...

زمانی که بعثی های عراقی می خواستنند از اسیر 14 و 15 ساله برای تبلیغات استفاده کنند از او پرسیدند : برای چه درس و مدرسه را رها کردی و آمدی بجنگی؟ گفت: به زور آمدم... ادامه مطلب ...

اردوی جهادی ( از خاطرات شهید محسن حججی )

اردوی جهادی ( از خاطرات شهید محسن حججی )

می‌خواستیم به اردویی جهادی برویم، این اردو به دلیل مشکلات مالی در حال لغو شدن بود در نهایت .. ادامه مطلب ...

امضای کفن

امضای کفن

حاج قاسم سلیمانی مکرر در دفتر ما رفت‌وآمد داشت، در آخرین دیدار بعد از ملاقات رسمی گفتند که همه بیرون بروند من با شما کاری خصوصی دارم... ادامه مطلب ...

حاج قاسم هم از آنهایی‌ست که شفاعت می‌کند ان‌شاء‌الله

حاج قاسم هم از آنهایی‌ست که شفاعت می‌کند ان‌شاء‌الله

حاج قاسم سلیمانی سر پایین می‌اندازد و با دو دست صورتش را می‌پوشاند. معلوم است اصلاً انتظار چنین تعریفی را از رهبر انقلاب نداشته! ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد