شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات شهید مدافع حرم مهدی عزیزی

<1>
آخرین پیامک  مهدی ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

آخرین پیامک مهدی ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

مهدی قبل از رفتن به سوریه، آخرین پیامکش را برای یکی از دایی هایش فرستاد:
دایی ! . ادامه مطلب ...

وصیت تلفنی ( از خاطرات شهید عزیزی )

وصیت تلفنی ( از خاطرات شهید عزیزی )

پنجشنبه دهم مرداد ماه بود که زنگ زد به برادرش و گفت سال خمسی ام رسیده. یه ماشین دربست بگیر و برو قم خمس من رو بده .. ادامه مطلب ...

عکس شهدا ( از خاطرات شهید  مهدی عزیزی )

عکس شهدا ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

عباس آقا خادم مسجدامام رضاعلیه السلام تعریف می کرد:
یک روز نشسته بودم توی حیاط مسجد. مهدی آمد کنار من نشست . یک دفعه چشمش افتاد به عکس شهدا که بالای دیوارهای مسجد نصب شده بود. ادامه مطلب ...

بسته کالا ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

بسته کالا ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

بعد از شهادتش، از سرکارش چند بسته کالا آوردند و گفتند: اینها برای مهدی است. او همیشه بسته ی کالایش را می برد ..
  ادامه مطلب ...

شهیدم کن ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

شهیدم کن ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

زماني كه مهدي تازه زبان باز كرده بود از اولين كلمه هايي كه گفت اين بود: شهيدم كن... ادامه مطلب ...

بعد شهادتم دلخوري نكن ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

بعد شهادتم دلخوري نكن ( از خاطرات شهید مهدی عزیزی )

اگر زمان امام حسين بود و من مي خواستم بروم به سپاه امام حسين ! تو چه مي گفتي؟! من هم گفتم: صد تا چون تو فداي امام حسين( ع).. ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد