شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

زیادی گناه (خاطره ای از شهید سید مجتبی علمدار )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
زیادی  گناه (خاطره ای از شهید سید مجتبی علمدار )

رفتم هیئت رهوران امام ره تا بلکه ....

مجلس خیلی با حال و با صفایی بود . اما آنچه می خواستم نشد ! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. می گفتند نامش سید مجتبی علمدار است.

گفتم: «آقا سید من یه سؤال دارم.»

جلوتر آمد . گفتم :«من هر هیئتی که می روم ، وقتی روضه می خوانند و مداحی می کنند ، اصلا گریه ام نمی گیرد . چه کار کنم ؟!»

سید نگاهی به من کرد و گفت :« در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت ؟»

گفتم : « نه ! اصلا گریه ام نگرفت.»

رفت توی فکر . بعد با لحن خاصی گفت : « می دونی چیه !؟ من گناهانم زیاده. من آلوده ام . برای همین وقتی می خوانم اشک شما جاری نمی شود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.»

من تعجب کردم . تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سؤال را از آن ها پرسیدم ، به من می گفتند : « شما گناهانت زیاد است. شما آلوده ای برو از گناهان توبه کن . آن وقت گریه ات می گیرد!.»

البته من می دانستم مشکل از خودم است اما شک نداشتم که این کلام آقا سید ، اخلاص و درون پاک او را می رساند.

از آن وقت مرتب به هیئت رهروان می رفتم ، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود.

پیام کاربران

عذرا علیایی نژاد ( بررسی نشده ) 2 سال قبل عالی فقط عالی پاسخ
حاج علی ( بررسی نشده ) 11 ماه قبل جز کسشعر و مزخرف هیچی نیست.ملت رو با این کسشعرها سرگرم کنید و ذاتتون همونه که این سید گفته.پراز گناه و کثافت و دروغ پاسخ
لوگوی سایت ابر و باد