شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

شهید محمود کاوه

محمود کاوه
شهید محمود کاوه

خاطرات شهید محمود کاوه

    سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

    سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

    بچه ها را جمع كردن توي ميدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود آيت ا... موسوي اردبيلي برايمان سخنراني كنند.
    لابلاي صحبت هايشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خيلي علاقه دارم، چرا كه پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند. ادامه مطلب ...

    آزمون الهی ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

    آزمون الهی ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

    از سر شب حالتي داشت كه احساس مي كردم مي خواهد چيزي به من بگويد،
    بالاخره سر صحبت را باز كرد و گفت: بابا! خبرداري كه ضد انقلاب تو كردستان خيلي شلوغ كرده؟ اگه بخوام برم اون جا، شما اجازه مي دي؟ ادامه مطلب ...

    پسته کیلویی چند؟ (خاطره ای از شهید محمود کاوه )

    پسته کیلویی چند؟ (خاطره ای از شهید محمود کاوه )

    زن کە وارد مغازه شد چهره ی محمود در هم رفت. سرش را انداخت زیر، لبش داشت زیر دندانش هایش پاره می شد. هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد. آخرش هم گفت... ادامه مطلب ...

    فرمانده لشکر بود! ( از خاطرات شهید کاوه )

    فرمانده لشکر بود! ( از خاطرات شهید کاوه )

    گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها جیره پخش می کرد.
    بچه ها هم با او شوخی می کردند: ادامه مطلب ...

    حکم فرماندهی سپاه سقز ( خاطره ای از شهید کاوه )

    حکم فرماندهی سپاه سقز ( خاطره ای از شهید کاوه )

    دست کرد توی جیبش و نامه ای بیرون آورد. حکم فرماندهی سپاه سقز بود. فکر کردم مال خودش است، با خودم گفتم: حتماً می خواد قول بگیره که پشتش باشم و باهاش کار کنم. ادامه مطلب ...

    دیگر این مدرسه نمی آیم ( از خاطرات شهید کاوه )

    دیگر این مدرسه نمی آیم ( از خاطرات شهید کاوه )

    شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» ادامه مطلب ...

    دو رکعت نماز ( از خاطرات شهید کاوه )

    دو رکعت نماز ( از خاطرات شهید کاوه )

    گفت: می خواهم دورکعت نماز بخوانم بعد از نماز وقتی علت نماز خوندش را پرسیدم گفت: ... 
      ادامه مطلب ...

    اگه میگفت بمیر، می مردم!( از خاطرات شهید محمود کاوه )

    اگه میگفت بمیر، می مردم!( از خاطرات شهید محمود کاوه )

    یکی از بچه ها به شوخی پتویش را پرت کرد طرفم. اسلحه از دوشم افتاد و خورد توی سر کاوه. کم مانده بود سکته کنم؛ سر محمود شکسته بود و داشت خون می آمد. با خودم گفتم: الان است که یک برخورد ناجوری با من بکند ادامه مطلب ...

    توسل ( از خاطرات شهید محمود کاوه )

    توسل ( از خاطرات شهید محمود کاوه )

    آهسته گفتم:" اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط"جور خاصی پرسید:" دیگه چه کاری باید بکنیم!
      ادامه مطلب ...

وصیتنامه شهید محمود کاوه

    وصیت نامه شهید محمود کاوه

    وصیت نامه شهید محمود کاوه

    اگر امروز به انقلاب ما خدشه وارد شود، بدانيد كه بهمسلمانان جهان خدشه وارد شده است، به آنها آسيب رسيده استو اگر به انقلاب ما رونق داده شد، آنها پيروز شده‌اند. ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید محمود کاوه

    زندگینامه شهید محمود کاوه

    زندگینامه شهید محمود کاوه

    من هم مثل بسیاری از شما با کاوه و نام او در دوران جنگ آشنا شدم ، درست زمانی که 16 بهار از عمرم نگذشته بود و از ورودم به سپاه چند ماهی . تصویری که از کاوه در ذهن داشتم همانی بود که در کتاب های درسی خوانده بودم ؛ حکایت ضحاک ماربدوش و کاوه ی آهنگر . و آن روزها چقدر از ضحاک بدم می آمد ادامه مطلب ...

    زندگینامه شهید محمود کاوه - 2

    زندگینامه شهید محمود کاوه - 2

    دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود ادامه مطلب ...

لوگوی سایت ابر و باد