شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات شکرنعمت

<1>
استغفار ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

استغفار ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم .  میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره ! یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده . 


  ادامه مطلب ...

آخرین سوال ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

آخرین سوال ( از خاطرات شهید تورجی زاده )

در نوار مصاحبه به عنوان آخرین سوال از محمد پرسیدند :
اگر پیامی برای مردم دارید بفرمایید.
محمد گفت:.. ادامه مطلب ...

بی سیم چی ( از خاطرات شهید خرازی )

بی سیم چی ( از خاطرات شهید خرازی )

بی سیم چی حاجی بودم . یک وقت هایی خبر های خوب از خط می رسید و به حاجی می گفتم. بر می گشتم میدیدم توی سجده است..
ادامه مطلب ...

ببخشید کم بود؟ ( از خاطرات شهید مهدی قاضی خانی  )

ببخشید کم بود؟ ( از خاطرات شهید مهدی قاضی خانی )

 این جمله را که می شنید خیلی ناراحت می شد من هم چون می دانستم هیچ وقت این حرف را نمی زدم. می گفت این همه نعمت خدا.. ادامه مطلب ...

ذکر عملی ( از خاطرات شهید حسن ترک )

ذکر عملی ( از خاطرات شهید حسن ترک )

می گفتی : « این شکر است . خدا به من ماشین داده ؛ این طوری شکرش را به جا می آورم.. ادامه مطلب ...

سجده پشت میدان مین

سجده پشت میدان مین

یک دفعه دیدم تمام بچه‌ها روی زمین افتادند. فکر کردم حتما به گشتی‌های عراقی برخوردیم. به اطراف نگاه کردم، می‌خواستم خودم را روی زمین بیندازم، اما دیدم خبری از دشمن نیست... ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد