شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

نماینده امام آمد! ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی)

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
نماینده امام آمد! ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی)
آن روز عراقی‌ها بدجوری کتمان زدند. بدتر از همیشه.
گوشه اردوگاه سرم را گذاشته بودم روی زانویم انگار خوابم برد.
توی خواب دیدم بانوی محجبه‌ای آمد جلو گفت: «ناراحت نباش فردا پسرم علی‌اکبر می‌آید»
چند تا اسیر تازه آوردند گفتند نماینده امام بین آنهاست.
از یکی‌شان پرسیدم: «اسم شما چیه؟»
گفت: «علی‌اکبر آقا جان».

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد