پا برهنه به احترام سید الشهدا ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی)
اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
محرم بود.
همه چیز ممنوع شده بود،
نه می‌توانستیم سینه بزنیم نه نوحه بخوانیم نه کار دیگری.
حاج‌آقا کفش‌هایش را زد زیر بغلش و گفت:
«به احترام آقا اباعبدالله با پای برهنه توی محوطه راه می‌رویم.»
همه چیز ممنوع شده بود،
نه می‌توانستیم سینه بزنیم نه نوحه بخوانیم نه کار دیگری.
حاج‌آقا کفش‌هایش را زد زیر بغلش و گفت:
«به احترام آقا اباعبدالله با پای برهنه توی محوطه راه می‌رویم.»
مطالب دیگر از این اشخاص
- علی اکبر زنده است ( از خاطرات سید آزادگان ابوترابی )
- نماینده امام آمد! ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی)
- حفظ نهج البلاغه در یک شب ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی )
- پا برهنه به احترام سید الشهدا ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی)
- وای به حال زنها ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی)
- احترام افسر عراقی به یک روحانی
- شعار علیه مسعود رجوی برای شاد کردن دل یک روحانی
- تبلیغات انتخاباتی ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی )
- نماینده واقعی مردم ( از خاطرات حاج آقا ابوترابی )
- نسبت آبروی مملکت با وصله شلوار نماینده مجلس
- آمدیم باری از دوش آقا برداریم
پیام کاربران
ارسال
-small.jpg "زندگینامه شهید محمد مهدی مالامیری")
شبکه های اجتماعی
عضویت در کانال تلگرامی ابر و باد
لوگوی سایت ابر و باد
-small.jpg "شهید شهرود مظفری نیا")
-small.jpg "محراب ( از خاطرات شهید هادی طارمی )")
