شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات معجزه شهدا

<1>
معجزه شهدا ( از خاطرات شهید سید حسن ولی )

معجزه شهدا ( از خاطرات شهید سید حسن ولی )

شهید سید حسن ولی بسیار به کبوتر و پرورش آنها علاقه داشت و به آنها عشق می ورزید .
خواهر این شهید بزرگوار میگوید وقتی حسن دو دستش را باز میکرد کبوتران یک به یک روی دستانش می نشستند و وقتی شهید قرار بود به جبهه اعزام گردد این کبوتران تا بالای اتوبوسی که سید حسن با آن روانه میشد رفته و برگشتند.. ادامه مطلب ...

دکترم در قبرستان است ( از خاطرات شهید علی محمدی پور )

دکترم در قبرستان است ( از خاطرات شهید علی محمدی پور )

از طرف بنیاد شهید  دفترچه بیمه درمانی داده بودند . تاریخ دفترچه ام تمام شده بود که بردم عوضش کنم .  ادامه مطلب ...

جواب نامه ( از خاطرات شهید قاسم صادقی )

جواب نامه ( از خاطرات شهید قاسم صادقی )

وی از منتظرین واقعی حضرت بقیة الله الاعظم- عجل الله تعالی فرجه الشریف- محسوب می شد.گاهی که مشکلی یا سوالی برایش پیش می آمد، آن را روی کاغذی می نوشت و.. ادامه مطلب ...

آخرین نگاه ( از خاطرات شهید علی اکبر صادقی )

آخرین نگاه ( از خاطرات شهید علی اکبر صادقی )

​هنگامی که علی اکبر را داخل قبر گذاشتند، او را به علی اکبر حسین (ع) قسم دادم و گفتم: «پسرم! چشمانت را باز کن تا یک بار دیگر تو را ببینم. آن گاه..  ادامه مطلب ...

بازی دراز ( از خاطرات شهید محمد رضا  کارور )

بازی دراز ( از خاطرات شهید محمد رضا کارور )

چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّه‌ها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد.» ادامه مطلب ...

بوی خوش ( از خاطرات شهید عبدالمهدی کاظمی )

بوی خوش ( از خاطرات شهید عبدالمهدی کاظمی )

بیشتر از همه جا بچه ام و لباسهاش این عطر رو گرفته بودند. تمام خانه یک طرف ولی بچه ام بسیار این بوی خوش را میداد  به طوری که او را به آغوش میکشیدم.. ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد