شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

بچه بود (از خاطرات شهدای غواص)

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
بچه بود (از خاطرات شهدای غواص)
 بغض کرده بود.

از بس گفته بودند:بچه است، زخمی بشود آه و ناله میکندو عملیات را لو میدهد

شاید هم حق داشتند.

نه اروند با کسی شوخی داشت، نه عراقی ها.

اگر عملیات لو میرفت....

غواص ها( که فقط یک چاقو داشتند ) قتل عام میشدند

فرمانده که بغضش را دید و اشتیاقش  را، موافقت کرد

****

بغض کرده بود .

توی گل و لای کنار اروند ، در ساحل فاو دراز کشیده بود.

جفت پاهایش زودتر از خودش رفته بودند.

یا کوسه برده بود یا خمپاره....

دهانش را هم پر گل کرده بود تا عملیات را  لو ندهد...

بچه بود...بچه ای بزرگ....

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد