شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

شهید احمد کاظمی

احمد کاظمی

خاطرات شهید احمد کاظمی

    مخالفت احمد کاظمی با زدن موشک به منافقین

    مخالفت احمد کاظمی با زدن موشک به منافقین

    در یکی از عملیات ها که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم. می گفت، من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده ؛ موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زنی بود. ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله ادامه مطلب ...

    مراقب دستت هستی (خاطره ای از شهید احمد کاظمی)

    مراقب دستت هستی (خاطره ای از شهید احمد کاظمی)

    یک روز در فرودگاه ، شهید حاج احمد کاظمی را دیدم .ایشان بعد از احوالپرسی از من پرسیدند :حاج مرتضی دستت چطور است؟ مواظبش هستی ؟ گفتم: بله یک دست مصنوعی گذاشته ام که به عصب های قطع شده دستم آسیبی نرسد و زیاد درد نکند ادامه مطلب ...

    شوخی احمد با احمد

    شوخی احمد با احمد

    در تماس‌های بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرمانده‌هان و رزمندگان از لهجه‌های آنها متوجه می شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالب‌تر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند. ادامه مطلب ...

    باید جزایر خیبر را حفظ کنند ( خاطره ای از شهید احمد کاظمی )

    باید جزایر خیبر را حفظ کنند ( خاطره ای از شهید احمد کاظمی )

    نیروهای ما درعملیات خیبر به دو منطقه حساس دشمن حمله کردند؛ یکی دجله ودیگری جزائر خیبر. در منطقه‌ی دجله پس از یک هفته جنگیدن به دلیل مشکلات در مهمات رسانی ونبودن آتش توپخانه ناچار به عقب‌نشینی شدیم وتنها جزایر خیبر در دست ما بود. در روز هفتم نبرد، احمد آقا فرزند حضرت امام (ره)، تلفنی پیام حضرت امام (ره) را به من دادند که... ادامه مطلب ...

    بیت المال (خاطره ای از شهید احمد کاظمی )

    بیت المال (خاطره ای از شهید احمد کاظمی )

    خیلی کم پیش می‌آمد که بچه‌هایش را همراه خود بیاورد. آنروز ظاهرا خانواده حاجی جایی رفته بودند و او مجبور شده بود محمّد مهدی را همراه خود بیاورد.
    از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمّد مهدی را پیش ما گذاشت ادامه مطلب ...

    یا فاطمه زهرا ( خاطره ای از شهید کاظمی )

    یا فاطمه زهرا ( خاطره ای از شهید کاظمی )

    ارادت خاصی به حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) داشت .
    به نام حضرت مجلس روضه زیاد می گرفت . چند تا مسجد و فاطمیه هم به نام و یاد بی بی ساخت .
    توی مجالس روضه ، هر بار ذکری از مصیبت های حضرت می شد... ادامه مطلب ...

    دری به بهشت ( خاطره ای از شهید کاظمی )

    دری به بهشت ( خاطره ای از شهید کاظمی )

    همراه سردار رفته بودیم اصفهان ، مأموریت .
    موقع بر گشتن ، بردمان تخت فولاد .
    به گلزار شهدا که رسیدیم ، گفت : بچه ها ؛دوست دارین دری از درهای بهشت رو به شما نشون بدم ؟ ادامه مطلب ...

    شهید زنده ( از خاطرات شهید احمد کاظمی )

    شهید زنده ( از خاطرات شهید احمد کاظمی )

    برای معرفی ایشان به عنوان فرمانده ی نیروی زمینی پشت تریبون رفتم. در حین صحبتهایم هنگامی که گفتم سرتیپ احمد کاظمی از نظر من «شهید زنده» است، او شروع کرد به گریه..

      ادامه مطلب ...

    خستگی ناپذیر

    خستگی ناپذیر

    وقتي با بابا بر مي گشتيم خانه، براي من ديگر جاني باقي نمانده بود. اما بابا که قطعا خيلي بيشتر از من دويده بود و خسته شده بود،... ادامه مطلب ...

وصیتنامه شهید احمد کاظمی

    وصیت نامه شهید احمد کاظمی

    وصیت نامه شهید احمد کاظمی

    خداوندا فقط می‌خواهم شهید شوم شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت می‌خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید احمد کاظمی

    زندگینامه شهید احمد کاظمی

    زندگینامه شهید احمد کاظمی

    سردار شهید کاظمی یادگار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زین‌الدین، همت، بقایی، براستی ذره‌ای از شمیم دلنشین آن سرداران شهید بود و آرزوی شهادت، جزیی از آمال و ادعیه آن یار سفر کرده بود. وی پس از پایان جنگ تحمیلی نیز بمدت ‪ ۷‬ سال به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) برای حفظ دستاوردهای دفاع مقدس در مناطق عملیاتی باقی ماند ادامه مطلب ...

لوگوی سایت ابر و باد