شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

هدیه ( از خاطرات قاسم های کربلای ایران )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
هدیه ( از خاطرات قاسم های کربلای ایران )
می گفت : می خواهم یه هدیه بفرستم جبهه . به خاطر کوچیکیش که رد نمی کنید؟

همه، همدیگر را نگاه کردند،

گفتتند:نه قبول می کنیم ، حالا چی هست هدیه ات؟

به نوجوان سیزده ، چهارده ساله ای اشاره کرد و گفت: پسرم ...!!!

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد