شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات شهید محمد مهدوی

<1>
لباس شهادت ( از خاطرات شهید محمد مهدوی )

لباس شهادت ( از خاطرات شهید محمد مهدوی )

گفتم: محمد این لباس جدیدت خیلی بهت میاد گفت:  لباس شهادته !
گفتم:  زده به سرت! گفت: می زنه ایشالله ! ادامه مطلب ...

آشنایی محمد با شهدا ( از خاطرات شهید مهدوی )

آشنایی محمد با شهدا ( از خاطرات شهید مهدوی )

محمد ، بهمن سال 66 به دنیا آمد ، موقعی که به دنیا آمد شهیدان دوران جنگ را می آوردند و ما هم در مراسمشان شرکت می کردم  . ادامه مطلب ...

حیاو تقوا ( از خاطرات شهید مهدوی )

حیاو تقوا ( از خاطرات شهید مهدوی )

 حياء بسيار داشت ؛حتي با اقوام نزديك كه نامحرم بودند.رابطه نداشت هميشه مي گفت :  ادامه مطلب ...

مراسم عروسی ( از خاطرات شهید مهدوی )

مراسم عروسی ( از خاطرات شهید مهدوی )

هيچ وقت در مراسم عروسي ها و جشن ها شركت نمي كرد - نه اينكه آدم منزوي بود و در جمع نمي رفت - جايي كه مي دانست گناه است نمي رفت . مي گفت : ›  ادامه مطلب ...

رضایت امام زمان (عج) ( از خاطرات شهید مهدوی )

رضایت امام زمان (عج) ( از خاطرات شهید مهدوی )

مي گفت هر كاري مي خواهم بكنم اول نگاه مي كنم ببينم امام زمان (عج) از اين كار راضيه؟ چه دردي از درد امام زمان (عج) دوا مي شود ؟  
  ادامه مطلب ...

یاد شهدا ( از خاطرات شهید مهدوی )

یاد شهدا ( از خاطرات شهید مهدوی )

مسئول واحد شهداي كانون ( کانون فرهنگی رهپویان وصال شیراز ) بود ، روي وصيت نامه شهدا كار مي كرد ، قرار بود برای شهيد عبدالحميد حسينی كتاب بنويسد ، نصف از كارش را هم كرده بود   ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد