فرهنگ غرب
وصیتنامه
خاطرات
پول توجیبی (خاطره ای از شهید احمد کشوری )
كلاس دوم راهنمايی كه بود؛ در مجلات عكس مبتذل چاپ می‌كردند. در آرايشگاه، فروشگاه و حتي مغازه‌ها اين عكس‌ها را روی در و ديوار نصب می‌كردند و احمد هرجا اين عكس‌ها را می‌ديد پاره می‌كرد. صاحب مغازه يا فروشگاه می‌آمد و شكايت احمد را برای ما می‌آورد. پدر احمد، رئيس پاسگاه بود و كسي به حرمت پدرش به احمد چيزی نمی‌گفت. ادامه مطلب ...
کروات ( از خاطرات شهید چمران )
سال دوم یک استاد داشتیم که گیرداده بود همه باید کراوات بزنند.
سرامتحان چمران کراوات نزد
ادامه مطلب ...
علت شهادت : موش صحرایی گوشت خوار
عراقیها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند. یه روز یکی از بچه ها به نشانه اعتراض تلویزیون رو خاموش کرد. عراقی ها گرفتن و بردنش بیرون... ادامه مطلب ...
مرسی ( از خاطرات حاج احمد متوسلیان )
خرما تعارفم کرد.گفتم«مرسي.گفت«چي گفتي؟»ـ گفتم مرسي.ظرف خرما را داد دست يکي ديگر.گفت«بخيز.»
ادامه مطلب ...
ماهواره ( از خاطرات شهید رضا کارگربرزی )
چند نفری شروع کردن به مسخره کردن رضا که فلانی ، توی فلان جا مغز تو شستشو دادن ، تو کله شما کردن که ماهواره فلان و فلان…. ادامه مطلب ...
وصیتنامه
وصیت نامه شهید حسین علم الهدی
ما زندگي را در رنج مي‌گذرانيم تا راحتي و آرامش ايجاد كنيم، تمامي عمر مي‌رويم به اين اميد كه لحظاتي بنشينيم، تمام عمر زحمت مي‌كشيم تا استراحت كنيم و البته عمر مي‌گذرد و راحتي و آسايش و نشستن و آرامش را لمس نمي‌كنيم و نمي‌يابيم. زيرا مرتباً از طريق اجتماع به ما نيازهاي جديد تلقين مي‌شود . ادامه مطلب ...
عضویت در کانال تلگرامی ابر و باد
