شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

مطالب

به خدا و حضرت زهرا می سپارمتان (خاطره ای از شهید برونسی )

به خدا و حضرت زهرا می سپارمتان (خاطره ای از شهید برونسی )

اولين دفعه كه مي خواستم به جبهه بروم براي خداحافظي به خانه آمدم و ديدم كه خانمم حالت غش به او دست داده و خيلي وضع ناجوري داشت. مي گفت: بالاي سرش ايستادم تا بالاخره به هوش آمد.  ادامه مطلب ...

جبهه بیشتر به من نیاز دارد تا پدرم (خاطره ای از شهید برونسی )

جبهه بیشتر به من نیاز دارد تا پدرم (خاطره ای از شهید برونسی )

پدرشان بعد از اينكه از جبهه برگشتند ، مريض بودند. در روستا كشاورزي مي كردند و هنگام درو كردن گندم مريض مي شوند و ايشان را به مشهد مي آورند . در مشهد او را به دكتر برديم و دكتر گفت : ايشان سكته كرده است . خيلي حالشان خراب بود ، ادامه مطلب ...

وصیتنامه شهید عبدالحسین برونسی

وصیتنامه شهید عبدالحسین برونسی

درود همه شهدا و درود همه خانواده شهدا و درود همه انسانهای محروم در سرتاسر عالم به رهبر انقلاب این امام عزیزمان این فرزند فاطمه سلام‌الله علیها و این امام نائب بر حق امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف و این یادگار رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و این یادگار همه انبیا واین عزیزی که همه ما را از بدبختی و بی‌چارگی نجات داد و به راه راست هدایت کرد ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید مصطفی چمران

وصیت نامه شهید مصطفی چمران

به خاطر عشق است که فداکاری می‌کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی‌اعتنایی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم.
به خاطر عشق است که خدا را حس می‌کنم، او را می‌پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می‌کنم ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید حسین علم الهدی

وصیت نامه شهید حسین علم الهدی

ما زندگي را در رنج مي‌گذرانيم تا راحتي و آرامش ايجاد كنيم، تمامي عمر مي‌رويم به اين اميد كه لحظاتي بنشينيم، تمام عمر زحمت مي‌كشيم تا استراحت كنيم و البته عمر مي‌گذرد و راحتي و آسايش و نشستن و آرامش را لمس نمي‌كنيم و نمي‌يابيم. زيرا مرتباً از طريق اجتماع به ما نيازهاي جديد تلقين مي‌شود . ادامه مطلب ...

خیابان های شهر (خاطره ای از شهید عباس دوران )

خیابان های شهر (خاطره ای از شهید عباس دوران )

دلم نمی خواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم. دلم می خواهد وقتی خانه می روم جز شادی و خنده چیزی با خودم نبرم؛ نه کسل باشم، نه بی حوصله و خواب آلود تا دل همسرم هم شاد شود
اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کرده ام. معده ام درد می کند. دکتر می گوید فقط ضعف اعصاب است. چطور می توانم عصبانی نشوم؟ ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید عباس دوران

وصیت نامه شهید عباس دوران

درشهادتم اشك غم نریزید زیرا من به خاطرخدای خود و تعهدات دینی و وجدانی واسلامی خود به فرمان امام امت وبرای پیروزی حق بر باطل افتخارشهادت پیدا میكنم
و برحسب آیات قرآن كریم من نمرده وزنده میباشم و به برادرانم بگوئیدكه من همیشه درمیان شما خواهم بود ادامه مطلب ...

خدا لعنتت کند! (خاطره ای از شهید آوینی )

خدا لعنتت کند! (خاطره ای از شهید آوینی )

احتمالاً زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمي را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود.
سالن پر بود از هنرمندان، فيلمسازان، نويسندگان و ... ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید محمود کاوه

زندگینامه شهید محمود کاوه

من هم مثل بسیاری از شما با کاوه و نام او در دوران جنگ آشنا شدم ، درست زمانی که 16 بهار از عمرم نگذشته بود و از ورودم به سپاه چند ماهی . تصویری که از کاوه در ذهن داشتم همانی بود که در کتاب های درسی خوانده بودم ؛ حکایت ضحاک ماربدوش و کاوه ی آهنگر . و آن روزها چقدر از ضحاک بدم می آمد ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید محمود کاوه - 2

زندگینامه شهید محمود کاوه - 2

دشمن باید بداند و این تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئه‌ای را که علیه انقلاب طرح‌ریزی کند، امت بیدار و آگاه با پیروی از رهبر عزیز، آن را خنثی خواهد کرد. آینده جنگ هم کاملاً روشن است که پیروزی نصیب رزمندگان اسلام خواهد شد و هیچگاه ما نخواهیم گذاشت که خون شهیدانمان هدر رود ادامه مطلب ...

سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

سربازان امام زمان عج ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

بچه ها را جمع كردن توي ميدان صبحگاه پادگان؛ قرار بود آيت ا... موسوي اردبيلي برايمان سخنراني كنند.
لابلاي صحبت هايشان گفتند: امام فرمودند، من به پاسدارها خيلي علاقه دارم، چرا كه پاسدارها سربازان امام زمان (عج) هستند. ادامه مطلب ...

آزمون الهی ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

آزمون الهی ( خاطره ای از شهید محمود کاوه )

از سر شب حالتي داشت كه احساس مي كردم مي خواهد چيزي به من بگويد،
بالاخره سر صحبت را باز كرد و گفت: بابا! خبرداري كه ضد انقلاب تو كردستان خيلي شلوغ كرده؟ اگه بخوام برم اون جا، شما اجازه مي دي؟ ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید محمد علی جهان آرا

وصیت نامه شهید محمد علی جهان آرا

من براى كسى وصیتى ندارم ولى یك مشت درد و رنج دارم كه بر این صفحه كاغذ مى‌خواهم همچون تیغى و یا تیرى بر قلب سیاه دلانى كه این آزادى را حس نكرده‌اند
بر سر اموال این دنیا ملت را، امتى را و جهانى را به نیستى و نابودى مى‌كشانند، فرود آورم ادامه مطلب ...

بیت المال (خاطره ای از شهید احمد کاظمی )

بیت المال (خاطره ای از شهید احمد کاظمی )

خیلی کم پیش می‌آمد که بچه‌هایش را همراه خود بیاورد. آنروز ظاهرا خانواده حاجی جایی رفته بودند و او مجبور شده بود محمّد مهدی را همراه خود بیاورد.
از صبح که آمد خودش رفت جلسه و محمّد مهدی را پیش ما گذاشت ادامه مطلب ...

زندگینامه اولین شهید فتنه 88 حسین غلام کبیری

زندگینامه اولین شهید فتنه 88 حسین غلام کبیری

شوق برای شهادت در حسین غلام کبیری موج می زد  و پدر شهید غلام کبیری این گونه از شوق حسین برای شهادت میگفت که
 او علاقه زیادی به فیلم های دفاع مقدس داشت وهرگاه این فیلم ها پخش می شد او می نشست و آنها را تماشا می کرد حسین می گفت که من در اولین جنگ شهید می شوم
  ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید صیاد شیرازی

زندگینامه شهید صیاد شیرازی

مثل بقیه ی مردم زندگی می کرد؛ راحت و عادی به مسجد می رفتیم، توی بازار قدم می زدیم، خرید می کردیم و به مهمانی می رفتیم. انگار نه انگار او فرمانده است و خصم جان منافقین.
اصرار می کردم که شما در معرض خطر هستید، باید محافظی داشته باشید، اما می گفت: «نگهدار انسان باید خدا باشد نه بنده خدا» ادامه مطلب ...

ناموس (خاطره ای از شهید علی خلیلی )

ناموس (خاطره ای از شهید علی خلیلی )

وقتی ضارب علی را با چاقو زد، ما پیکر غرق خونش را به کناری کشیدیم
پیرمردی آمد وگفت : خوب شد؟همین و می خواستی؟ ادامه مطلب ...

نماز اول وقت (خاطره ای از شهید علی خلیلی )

نماز اول وقت (خاطره ای از شهید علی خلیلی )

رسم خوبی داشتیم,ماه رمضون ها بعضی شب ها چندتااز مربی ها جمع
میشدیم افطاری میرفتیم خونه ی دانش آموزا.یه بار تو یکی از شبا تو
ترافیک گیر کردیم ادامه مطلب ...

زندگینامه شهید احمد کاظمی

زندگینامه شهید احمد کاظمی

سردار شهید کاظمی یادگار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زین‌الدین، همت، بقایی، براستی ذره‌ای از شمیم دلنشین آن سرداران شهید بود و آرزوی شهادت، جزیی از آمال و ادعیه آن یار سفر کرده بود. وی پس از پایان جنگ تحمیلی نیز بمدت ‪ ۷‬ سال به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهداء(ع) برای حفظ دستاوردهای دفاع مقدس در مناطق عملیاتی باقی ماند ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید امیر حاج امینی

وصیت نامه شهید امیر حاج امینی

بعد از مدت ها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیده ام و آن در این جمله خلاصه می شود: خدایا! عاشقم کن
از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. ادامه مطلب ...

لوگوی سایت ابر و باد