شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

حلالیت ( از خاطرات شهید محمدرضا عقیقی )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
حلالیت ( از خاطرات شهید محمدرضا عقیقی  )
سرگرم کار بودم که یکی بلند گفت: مادر.
شروع کرد دورم چرخیدن و تکرار این جمله "مادر حلالم کن"
گفتم: برای چی؟
گفت: اول حلالم کن.
گفتم: بخشیدمت.
گفت: مادر چند بار صدایت کردم متوجه نشدید، مجبور شدم با صدای بلند صدایتان کنم. ببخشید اگر صدایم را روی شما بلند کردم!

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد