شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

نگاه خدا ( از خاطرات شهید عبدالحمید دیالمه )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
نگاه خدا ( از خاطرات شهید عبدالحمید  دیالمه )
چند خانم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسند ،در تمام مدت سرش بالا نیامد...
نگاهش هم به زمین دوخته بود..
خانم ها که رفتند، رفتم جلو گفتم: تو انقدر سرت پایینه نگاهم نمی ندازی به طرف که داره حرف میزنه باهات، اینا فکر نکنن تو خشک ومتعصبی و اثر حرفات کم شه..
گفت: من نگاه نمیکنم تا خدا مرا نگاه کند!

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد