شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

نمی خواهم حتی یک ترمز هم برای من زده بشه!

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
نمی خواهم حتی یک ترمز هم برای من زده بشه!
یه موتور گازی داشت کارهای توی پایگاه مثل خرید و ... را همیشه با آن انجام میداد .
مرتب از طرف بعضی از خلبانها مورد نکوهش قرار میگرفت
میگفتن علی شان یک خلبان را رعایت نمیکند
ولی او کاری با این کارها نداشت تا کار بود و پرواز و گردان
ماشین وراننده در اختیارش بود
برای کار شخصی حتی اگر در مسیر حرکت ماشین گردان بود هرگز توقف نمیکرد
میگفت بر میگردم با همون موتورم میرم، نمیخوام با پول بیت المال حتی یک ترمز برای من زده بشه......

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد