شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات نماز اول وقت

<1>
نماز اول وقت (از خاطرات شهید باکری)

نماز اول وقت (از خاطرات شهید باکری)

سرجلسه ، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز . داشتیم می رفتیم اهواز . اذان می گفتند. گفت« نماز اول وقت رو بخونیم .» کنار جاده آب گرفته بود... ادامه مطلب ...

این مرد برای تو شوهر نمی شود (خاطرات شهید حسین دولتی)

این مرد برای تو شوهر نمی شود (خاطرات شهید حسین دولتی)

سر سفره عقد نشسته بوديم، عاقد که خطبه را خواند، صداي اذان بلند شد. حسين برخاست، وضو گرفت و ... ادامه مطلب ...

نمازاول وقت ( از خاطرات شهید خرازی )

نمازاول وقت ( از خاطرات شهید خرازی )

 مجبرویم صبح تا عصر گشت بزنیم. مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ، می پریم پایین ، صبحونه و ناهار و شام رو یک جا می خوریم. » پرسید « پس کی نماز می خونی؟ » . ادامه مطلب ...

نماز شکسته ( از خاطرات شهید بروجردی )

نماز شکسته ( از خاطرات شهید بروجردی )

ده سال با محمد زندگی کردم هیچوقت یاد ندارم بی وضو باشه غیر ممکن بود یه شب نماز شبش ترک بشه
  ادامه مطلب ...

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید زین الدین )

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید زین الدین )

پس از شهادتش ، يكى از برادران در عالم رؤيا او را ديد كه مشغول زيارت خانه ى خداست ، وعده اى هم دنبالش بودند، پرسيده بود: «شما اينجا چه كاره ايد؟!» گفته بود:  ادامه مطلب ...

نماز بر روی تانک

نماز بر روی تانک

پوتين ، كلاه خود، و تجهيزات همراهمان بود. هم چنان تانك هم در حال حركت بود و حتى گاهى شليك مىكرد، و در بعضى موارد به ناچار در جاده مىپيچيد. من با زحمت و مشقت فراوان ، جهت قبله را حفظ مىكردم  ادامه مطلب ...

شوخ طبع ( از خاطرات شهید محمد اینالو )

شوخ طبع ( از خاطرات شهید محمد اینالو )

نماز خوندن رو خیلی دوست داشت ، نماز رو اول وقت میخواندند به حلال و حرام بودن مالش خیلی اهمیت میداند ، به پدر و مادر پدربزرگ و مادر بزرگ احترام خاصی قائل بودند  ادامه مطلب ...

با همان پنج وات سیمت را وصل کن ( از خاطرات شهید بابایی )

با همان پنج وات سیمت را وصل کن ( از خاطرات شهید بابایی )

قلبت وسط دريا باشد. ببين موج‌هايي مثل بني‌صدر و كارهاي آنها را! آنها مثل موج‌هايي هستند كه وقتي به صخره‌ها بخورند، كف مي‌شوند. قلبت وسط دريا باشد كه با هيچ چيزي نلرزد ادامه مطلب ...

وقت نماز ( از خاطرات شهید بروجردی )

وقت نماز ( از خاطرات شهید بروجردی )

از ارومیه می آمدیم سمت مهاباد، یک هو گفت بزن بغل.گفتم: چی شده؟

  ادامه مطلب ...

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید علیرضا بریری )

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید علیرضا بریری )

همه تلاش خودش رو میکرد تااینکه درهرموقعیتی هست خودشو به نماز اول وقت برسونه وعلی الخصوص براے.. ادامه مطلب ...

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید محمد حسین مرادی )

نماز اول وقت ( از خاطرات شهید محمد حسین مرادی )

همانجا نزدیک ترین مسجد را پیدا می کرد و ما را می برد نماز. یک شب جایی بودیم و مسجد هم پیدا نکردیم. رفت در یک اتاقک.. ادامه مطلب ...

نماز اول وقت را ترک نکرد ( از خاطرات شهید هادی طارمی )

نماز اول وقت را ترک نکرد ( از خاطرات شهید هادی طارمی )

هادی زیر بار حرف زور نمی‌رفت.
در محله‌مان هم هرکسی می‌خواست قلدر بازی دربیاورد و برای ناموس مردم مزاحمت ایجاد کند .. ادامه مطلب ...

محراب ( از خاطرات شهید هادی طارمی )

محراب ( از خاطرات شهید هادی طارمی )

دلم برای بابا خیلی تنگ‌شده. اما خوشحالم که جاش خوبه ادامه مطلب ...

صله ارحام ( از خاطرات شهید حسین پور جعفری )

صله ارحام ( از خاطرات شهید حسین پور جعفری )

حسین بسیار خاکی و خیلی مظلوم بود به حدی که حاضر بود حق خودش ضایع شود اما حاضر به ضایع شدن حق دیگری نبود.. ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد