شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

مطالب رضایت پدر ومادر

<1>
خواب احمد ! (خاطره ای از شهید احمد کشوری )

خواب احمد ! (خاطره ای از شهید احمد کشوری )

كلاس چهارم ابتدايی بود كه يك روز پرسيد: «آيا من شما را اذيت می‌كنم؟» من از پسرم كاملا راضي بودم. گفتم: نه! دوباره از من خواست كه فكر كنم و به او بگويم كه از او راضی هستم يا نه. گفتم: شما هيچ وقت مرا اذيت نكرده‌ای.
گفت: ديشب دو تا مار دنبال من می‌آمدند. يكی از آن دو به من رسيد و از خواب بيدار شدم.
  ادامه مطلب ...

پوست کلفت!  (از خاطرات شهید احمدی روشن)

پوست کلفت! (از خاطرات شهید احمدی روشن)

از در مدرسه آمد تو. رفتم طرفش. دست دادم. پوستش زبر بود، مثل همیشه.
درس و بازیمان که تمام می شد، می رفت... ادامه مطلب ...

داود در بین بچه هایم یک چیز دیگر بود

داود در بین بچه هایم یک چیز دیگر بود

شب‌ها هر از گاهی که بیدار می شدم می‌دیدم زمزمه‌ای از داخل اتاق داود به گوش می‌رسد وقتی در را آهسته باز می‌کردم می‌دیدم فرش را کنار زده روی خاک نشسته و گریه می‌کند، می‌گفتم .... ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید قاسم میر حسینی

وصیت نامه شهید قاسم میر حسینی

تکلیف حسینی اقتضا کرد که در جبهه حضور پیدا کنم .اگر چه از دست دادن جوان سخت است اما چون رضایت خدا بالاتر از هر چیزی است شما هم باید رضا باشید به رضای خدا .فرزندتان امانتی بیش نبود ،خدا امانتش را از شما گرفت  ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید محمد کامران

وصیت نامه شهید محمد کامران

پدر و مادرم؛ همسر عزیزم؛ برادران و خواهرم؛ هرچه از خداوند می‌خواهید فقط از باب نماز اول وقت وارد شوید. ادامه مطلب ...

آخرین دیدار ( از خاطرات شهید رضا کارگر برزی )

آخرین دیدار ( از خاطرات شهید رضا کارگر برزی )

انگار می‌خواست بی‌دغدغه برود و حتما در دلش با همه وداع کرد . البته سه روز قبل از شهادتش تماس گرفت و با من و پدرش صحبت کرد، همه‌اش می‌گفت: ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد