شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

پول تلفن ( از خاطرات شهید هادی باغبانی )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
پول تلفن ( از خاطرات شهید هادی باغبانی )
 چند روز که صداشو نمیشنیدم دلم میگرفت پر مشغله بود یعنی خودش دورشو شلوغ کرده بود هدفاشو تایم بندی میکرد از سنش جلوتر بود یه بار از اداره با من تماس گرفته بود، صحبتمون به درازا کشید، میشناختمش که وسواس داره، با خودم گفتم یادآوری کنم بهش که از اداره زنگ میزنه، بهم گفت نگران نباش؛ یه صندوق گذاشتم اینجا تلفنای شخصی رو حساب میکنم بیشتر از معمولش هم تو صندوق میذارم.  
             

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد