شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات امر به معروف و نهی از منکر

<1>
ناموس (خاطره ای از شهید علی خلیلی )

ناموس (خاطره ای از شهید علی خلیلی )

وقتی ضارب علی را با چاقو زد، ما پیکر غرق خونش را به کناری کشیدیم
پیرمردی آمد وگفت : خوب شد؟همین و می خواستی؟ ادامه مطلب ...

ذکر امروز سبحان الله است ( از خاطرات شهید شیخی )

ذکر امروز سبحان الله است ( از خاطرات شهید شیخی )

از خصوصيات بارز شهيد شيخي شوخ طبعي او بود . هميشه لبانش پر از خنده بود . اما در عين حال از سخنان لغو پرهيز مي كرد.
در جبهه هرگاه از دهان كسي سخن لغوي خارج مي شد بلافاصله اين شهيد بزرگوار مي گفت... ادامه مطلب ...

مجبور نیستی همه اش را بخوری ( خاطره شهید همت )

مجبور نیستی همه اش را بخوری ( خاطره شهید همت )

یک بار، تدارکات لشکر مقدار زیادی کمپوت گیلاس به خط آورد و پشت خاکریز ریخت. 
ما هم که تا به حال این همه کمپوت را یکجا ندیده بودیم، یکی یکی آنها را سوراخ می کردیم،آبش را می خوردیم و بقیه اش را دور می ریختیم. ادامه مطلب ...

غیرت و جوانمردی ( از خاطرات شهید شاهرخ ضرغام )

غیرت و جوانمردی ( از خاطرات شهید شاهرخ ضرغام )

صبح یکی از روزها با هم به کاباره پل کارون رفتیم. به محض ورود، نگاه شاهرخ به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود. با تعجب گفت: این کیه، تا حالا اینجا ندیده بودمش؟!
در ظاهر زن بسیار با حیائی بود. اما مجبور شده بود...
  ادامه مطلب ...

حکم انفصال از خدمت ( از خاطرات شهید ابراهیم هادی )

حکم انفصال از خدمت ( از خاطرات شهید ابراهیم هادی )

حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟» گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه زننده سر کار میاد؛.... ادامه مطلب ...

نبـــاید بی تفاوت باشیم ( از خاطرات شهید زین الدین )

نبـــاید بی تفاوت باشیم ( از خاطرات شهید زین الدین )

وضعیت حجاب زنان سوریه ناراحتش کرده بود.نمیتوانست ببیند یک کشور اسلامی به چنین روزی افتاده باشد.
  ادامه مطلب ...

امر به معروف ( از خاطرات شهید حاج رضا فرزانه )

امر به معروف ( از خاطرات شهید حاج رضا فرزانه )

اگر صحبت از فرد غایبی میشد،اگر فرد غایب رو می شناختند،به نحوی سعی میکردند اورا تبرئه کنند مثلا اگر بدی او گفته میشد حاج رضا میگفت: ادامه مطلب ...

خمسش را کنار گذاشت ( از خاطرات شهید رسول خلیلی )

خمسش را کنار گذاشت ( از خاطرات شهید رسول خلیلی )

در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. روزی که جنازه‌اش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازه جمع شده بودند، گریه می‌کردند و می‌گفتند.. ادامه مطلب ...

امر به معروف و نهی از منکر( از خاطرات شهید محمد حسین مرادی )

امر به معروف و نهی از منکر( از خاطرات شهید محمد حسین مرادی )

یک خانومی را می خواهند به زور سوار کنند. همه نگاه می کردند و می رفتند! محمدحسین تا رسید ترمز کرد.
پیاده شد و درب ماشین را قفل کرد. من ترسیدم هر چه صدایش کردم گوش نکرد، دوید سمت آن 2 نفر.. ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد