شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

خاطرات انتظار

<1>
چقدر سخته ( از زبان مادر شهید حسن فاتحی )

چقدر سخته ( از زبان مادر شهید حسن فاتحی )

هر لحظه از عمرم را منتظر آمدن حسن بودم؛ گاهی فکر می‌کردم که او اسیر شده است؛ گاهی می‌گفتم شاید مجروح شده و او را بیمارستان شهرهای دیگر برده‌اند؛ شاید این بچه گم شده است و به خاک عراق رفته و ... ادامه مطلب ...

<1>
لوگوی سایت ابر و باد