شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

مطالب شهدای مدافع حرم

لباس مناسب ( از خاطرات شهید مسعود عسگری )

لباس مناسب ( از خاطرات شهید مسعود عسگری )

گفت:مردم همش ما بسیجیارو با لباس نظامی دیدن و می بینند، این بار رو با یه لباس ساده و شاد به مردم خدمت کنیم. ادامه مطلب ...

آخرین دیدار ( از خاطرات شهید رضا کارگر برزی )

آخرین دیدار ( از خاطرات شهید رضا کارگر برزی )

انگار می‌خواست بی‌دغدغه برود و حتما در دلش با همه وداع کرد . البته سه روز قبل از شهادتش تماس گرفت و با من و پدرش صحبت کرد، همه‌اش می‌گفت: ادامه مطلب ...

توصیه ای به شاگرد اهل سنت ( از خاطرات شهید کارگر برزی )

توصیه ای به شاگرد اهل سنت ( از خاطرات شهید کارگر برزی )

در این یادداشت کوتاه شهید رضاکارگربرزی به شاگرد اهل سنت خویش او را براساس دستور قران کریم توصیه به.. ادامه مطلب ...

نحوه ی شهادت ( از خاطرات شهید رضا کارگر برزی )

نحوه ی شهادت ( از خاطرات شهید رضا کارگر برزی )

بعد به به بیمارستان میرسن، مجروحین را با برانکارد به بیمارستان میبرن اما آقا "رضا" با پای خودش به بیمارستان میره که.. ادامه مطلب ...

شهیدی که نمی‌خواست پیش «حاج قاسم» لو برود ( از خاطرات شهید کارگر برزی )

شهیدی که نمی‌خواست پیش «حاج قاسم» لو برود ( از خاطرات شهید کارگر برزی )

حاج قاسم با حالت تعجب رو به فرمانده یگان محل کار رضا کرد. گفت: «چرا به من نگفته بودید که رضا همشهری ماست؟» ادامه مطلب ...

زلزله رودبار ( از خاطرات شهید محمود رضا بیضایی )

زلزله رودبار ( از خاطرات شهید محمود رضا بیضایی )

محمودرضا گفت نه مادر الان وضعیت آنها خیلى اضطرارى است و باید هر چه سریعتر به آنها کمک برسد تا شب دیر میشود من میخواهم.. ادامه مطلب ...

چفیه آقا ( از خاطرات شهید محمود رضا بیضایی )

چفیه آقا ( از خاطرات شهید محمود رضا بیضایی )

وقتی پیکرش را داخل قبر گذاشتم، از طرف همسر معززش گفتند محمودرضا سفارش کرده چفیه‌ای که از آقا گرفته با او دفن شود،جا خوردم نمی‌دانستم از آقا چفیه گرفته.. ادامه مطلب ...

مراقبه قبل از تولد( از خاطرات شهید هادی ذوالفقاری )

مراقبه قبل از تولد( از خاطرات شهید هادی ذوالفقاری )

 همین خاطر شهید ذوالفقاری مداح هیئت رهروان شهدا و عاشق هیئت موج‌الحسین بود. کمدش پر بود از عکسهای حاج همت، شهید دین‌شعاری و ابراهیم هادی. می‌گفتند ادامه مطلب ...

وصیت نامه شهید هادی ذوالفقاری

وصیت نامه شهید هادی ذوالفقاری

اگر شد جایی که سرم می‌خورد به سنگ لحد یک اسم حضرت زهرا(س) بگذارند که اگر سرم خورد به آن سنگ آخ نگویم و بگویم یا زهرا(س) ادامه مطلب ...

یک روز نمازو روزه ( از خاطرات شهید حسین  همدانی )

یک روز نمازو روزه ( از خاطرات شهید حسین همدانی )

​پسر شهید همدانی در مشهد گفت: پدرم در وصیت نامه خود یک پیشنهاد خوب دارند و آن اینکه اگر امکان داشت هر شخصی.. ادامه مطلب ...

تمیز کردن فریزر ( از خاطرات شهید حسین همدانی )

تمیز کردن فریزر ( از خاطرات شهید حسین همدانی )

مدتی در اتاق مشغول بودم. جانمازش مانند همیشه رو به قبله باز بود.  بلند شدم و بیرون رفتم. چشمهایم از تعجب گرد شد؛ حاج آقا جلوی در فریزر بود و .. ادامه مطلب ...

نامحرم ( از خاطرات شهید حسن قاسمی دانا )

نامحرم ( از خاطرات شهید حسن قاسمی دانا )

 با ناراحتى گفتم . سر تو بیار بالا خیلى خطر ناکه . باز هم به حرفم توجه نکرد . داشتم عصبانى میشدم . که با جدیت گفت . چه کارم دارى نمیخوام سرمو بیارم بالا . یک لحظه توجه کردم .. ادامه مطلب ...

شال عزا ( از خاطرات شهید حسن قاسمی دانا )

شال عزا ( از خاطرات شهید حسن قاسمی دانا )

محرم 92 می خواست جمع کنه گفتم: هنوز نشستم . گفت: می خوام همینطورى نگه دارم . منم قسم داد که یه وقت نشورم ادامه مطلب ...

هر کسی خودش مسئولیت دارد( از خاطرات شهید مسعود عسگری )

هر کسی خودش مسئولیت دارد( از خاطرات شهید مسعود عسگری )

قضیه مثل آن کسی است که دید کسی گریه می‌کند. علت را پرسید. گفت گرسنه‌ام، نان می‌خواهم. آن شخص در جواب گفت نان که نمی‌دهم، ولی هر چه بخواهی با تو گریه می‌کنم» ادامه مطلب ...

فدا شدن ( از خاطرات شهید محمود رضا بیضایی )

فدا شدن ( از خاطرات شهید محمود رضا بیضایی )

​باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان بدنیا آمده‌ایم و شیعه هم بدنیا آمده‌ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه.. ادامه مطلب ...

شهادت را به کسانی می دهند که پرکارند ( از خاطرات شهید بیضایی )

شهادت را به کسانی می دهند که پرکارند ( از خاطرات شهید بیضایی )

حاج قاسم خیلی ضیق وقت دارد. این کت و شلواری که تنش هست را می‌بینی؟ شاید اصرار کرده‌‌اند تا این کت و شلوار را بپوشد و الا حاج قاسم همین قدر هم وقت ندارد.. ادامه مطلب ...

شهادتش را از شهید تورجی زاده خواست( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

شهادتش را از شهید تورجی زاده خواست( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

​سر قبر شهید تورجی‌زاده که رفتیم، دقایقی با این شهید آهسته درد و دل کرد و گفت: آمین بگو؛  ادامه مطلب ...

نماز شب ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

نماز شب ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

 پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و  سه سوره طلاق را حتماً تلاوت می‌کرد.. ادامه مطلب ...

بیت المال ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

بیت المال ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

راضی نیستم فرد در زمان اداری و وقت بیت المال در مراسم خاکسپاری من شرکت کند ادامه مطلب ...

شهدای غواص ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

شهدای غواص ( از خاطرات شهید مسلم خیزاب )

​بعد از مراسم تشییع شهدای غواص که وی ساعت‌ها در کنار آن‌ها بود، گفت: اول شهادت و بعد سلامتی خانواده را از شهدای غواص خواستم و به هر دو خواسته نیز خواهم رسید. ادامه مطلب ...

لوگوی سایت ابر و باد