شهیدیار

خاطرات شهدا - زندگینامه شهدا - وصیتنامه شهدا و ...

نان و ماست ( خاطره ای از شهید حسن باقری )

اشتراک گذاری این مطلب در تلگرام
نان و ماست ( خاطره ای از شهید حسن باقری )
شهید حسن باقری (غلامحسین افشردی)هی می رفت و می آمد. برای رفتن به خانه دو دل بود. یادش رفته بود نان بگیرد.

بهش گفتم: «سهمیه امروز یه دونه نان و ماست پاکتیه، همینو بردار و برو.»

گفت: «اینو دادن این جا بخورم، نمی دونم زنم می تونه بخوره یا نه.»

گفتم: « این سهم توست. می تونی دور بریزی یا بخوری»

یکی دوبار رفت و آمد. آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت.

پیام کاربران

لوگوی سایت ابر و باد